در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

6 تير 1360  سوء قصد به جان حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مد ظله العالى )

 

پيام حضرت آبت الله بهشتى
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد على خامنه اى دامت افاظاته ، سوء قصد نافرجام دشمنان اسلام و انقلاب و ميهن اسلامى به آن برادر، بار ديگر نشان داد كه اين دشمنان قسم خورده اسلام و ملت در راه مقاصد شوم خود از هيچ جنايتى خوددارى نمى كنند. اين تلاشهاى ددمنشانه خشم ملت را نسبت به اين خودفروختگان روزبه روز بر افروخته تر و آنها را در جامعه منزوى تر خواهد داشت .
از خداوند متعال خواستارم كه نعمت سلامت را هر چه زودتر به آن برادر عزيز و مجاهد بازگرداند و به جهاد در سنگر اسلام همچنان ادامه دهند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 جهت سلامتی مقام معظم رهبری و نابودی دشمانان ایشان بلند صلوات


برچسب‌ها: رویدادهای مهم,
[ جمعه 6 تير 1393 ] [ 23:30 ] [ یاران ذوالبر ]

سخن گنجشك ، حضرت سليمان (ع ) را متاثّر نمود


روايت شده كه : حضرت سليمان عليه السلام گنجشكى را ديد كه به همسرش مى گويد: چرا از من دورى مى كنى و حال آنكه اگر بخواهم

كاخ سليمان را به نوكم گرفته و به دريا مى افكنم . حضرت سليمان عليه السلام خنديد و او را نزد خود فرا خواند و فرمود: آيا تو را يارى

اين كار هست كه مى گويى ؟ گنجشك گفت : مرد گاهى نزد همسرش خود را جلوه مى دهد. (دوست و عاشق بر آنچه مى گويد سرزنش نمى

شود.) حضرت سليمان عليه السلام به گنجشك ماده فرمود: چرا شوهرت را از خود مى رانى ؟ گنجشك ماده گفت : اى پيامبر خدا! او دوست

من نيست و صرفاً ادّعاى دوستى مى كند، زيرا غير من ديگرى را نيز دوست دارد. سخن گنجشك مادّه حضرت سليمان عليه السلام را متأ ثّر

نمود و سخت گريان گشت و چهل روز از مردم كناره گرفت و از خداوند خواست كه دلش را پر از مهر خدا كند و مهر ديگران را از دل وى

ببرد.(1)

اى يك دله صد دله ، دل يك دله كن

مهر دگران را ز دل خود يله كن

 


 


 

منیع: لئالى الاخبار: ص 7


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
برچسب‌ها: داستان جالب,
[ پنج شنبه 5 تير 1393 ] [ 10:9 ] [ یاران ذوالبر ]

شخصى به خدمت رسول اكرم (ص ) آمد و عرض كرد يا رسول الله ، مرا موعظه و نصيحت بفرماييد.
حضرت به او فرمود: اگر من بگويم تو به كار مى بندى ؟ شخص گفت : بلى ، يا رسول الله . حضرت باز تكرار كرد:
براستى اگر من بگويم تو آن را به كار مى بندى ؟ شخص گفت : بلى يا رسول الله . باز تكرار كرد: براستى اگر من بگويم تو آن را به كار مى بندى ؟ شخص ‍ گفت : بلى يا رسول الله . باز يك دفعه ديگر هم حضرت فرمود: اين سه بار تكرار براى اين بود كه مى خواست كاملا آماده شود براى حرفى كه مى خواهد به او بگويد.
همين كه حضرت رسول (ص ) سه بار از او اقرار گرفت و آماده اش كرد. فرمودند (اذا هممت بامر فتدبر عاقبته )
يعنى هرگاه تصميم گرفتى كه كارى و عملى را انجام بدهى ، قبل از انجام دادن آن به آخرش و نتايج آن انديشه كن . يعنى عاقبت انديشى و حساب و كتاب دست به هر كارى نزنيد كه بعدا پشيمانى و ضرر در آن وجود داشته باشد.

منبع: کتاب چهل داستان


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
برچسب‌ها: داستان مذهبی,
[ سه شنبه 3 تير 1393 ] [ 23:1 ] [ یاران ذوالبر ]

 

مهدیم من که مرا گرمی بازاری نیست

بهتر از یوسفم وهیچ خریداری نیست

همه گویند که در حسرت دیدار من اند

لیک در گفته ی این طایفه کرداری نیست

ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من

تا خالص نشوی با تو مرا کاری نیست

موضوعات مرتبط: اشعار مذهبی، ،
برچسب‌ها: شعر مذهبی,
[ شنبه 31 خرداد 1393 ] [ 23:49 ] [ یاران ذوالبر ]

ســـر مــن میــل بــریـــدن دارد
خـون سرخ مـن چـه دیـدن دارد

در هــوای تــازه کـــــرب و بـــلا
روح مـن شـوق پــــریـــدن دارد.

 

 لبیک یا حسیـــــــــــــــــــــن

[ چهار شنبه 28 خرداد 1393 ] [ 22:41 ] [ یاران ذوالبر ]

واقعیت اکثر ما


طراح خودم

 

 

[ دو شنبه 26 خرداد 1393 ] [ 10:38 ] [ یاران ذوالبر ]
صبحدم پيك مسيحا دم جانان آمد
گفت برخيز كه آرامِ دم و جان آمد
اين نسيم ملكوتى ز كدامين چمن است
كه چو انفاس سحر غاليه افشان آمد
مى كند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل
كه ز نرجس ثمرى پاك به دوران آمد
سحر از پرده نشينان حريم ملكوت
نغمه برخاست كه آن خسرو خوبان آمد
خفتگان را رسد اين طرفه بشارت ز سروش
كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
چهره ، اى زُهره بپوشان كه ز بام ملكوت
زهره فاطمه با چهره تابان آمد
شهسواريست كه با صولت و شمشير علىّ (ع )
از پى كشتن كفّار به ميدان آمد
مظهر صلح حسن (ع ) اوست كه وجه حسن
پى آرامش دل هاى پريشان آمد
آن كه اندر رگ او خون حسين بن علىّ است
پى خونخواهى سالار شهيدان آمد
در ره زهد و عبادت چو علىّ بن حسين
پى خونخواهى سالار شهيدان آمد
علم باقر (ع ) همه در اوست كه با مثل علم
رهبر جامعه بى سر و سامان آمد
تا ز ناپاك كند مذهب صادق (ع ) را پاك
با دلى روشن و آكنده ز ايمان آمد
همچو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد
دردمندان جهان را پى درمان آمد
چون رضا تا كه كند تكيه بر او رنگِ علوم
وارث افسر سلطان خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوى و فضيلت چو جواد (ع )
منبع فيض و جوانمردى و احسان آمد
هادى وادى حق كز پى ارشاد بشر
با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد
يادگار حسن عسكرى (ع ) پاك سرشت
كه جهان را كند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمّد (ص ) شه اقليم وجود
كه به فرماندهى عالم امكان آمد
اى شه منتظر از منتظران چهره مپوش
كه دگر جان به لب از محنت هجران آمد
همه گويند كه مفتاح فرج صبر بود
صبر نَتْوان كه دگر عمر به پايان آمد

شاعر : مرحوم دكتر قاسم رسا (ره )


موضوعات مرتبط: اشعار مذهبی، ،
برچسب‌ها: شعر,
[ پنج شنبه 22 خرداد 1393 ] [ 10:22 ] [ یاران ذوالبر ]


موضوعات مرتبط: عکس های مذهبی، ،
[ سه شنبه 20 خرداد 1393 ] [ 23:19 ] [ یاران ذوالبر ]

سليم بن قيس مى‏ گويد: از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم كه برايم حديث نقل مى‏ كرد و مى‏ فرمود: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود:

دو حريصند كه سير نمى‏شوند: حريص دنيا كه از آن سير نمى‏شود، و حريص علم كه از آن سير نمى‏شود. هر كس از دنيا به قدرى كه خداوند برايش حلال كرده اكتفا كند سالم مى‏ماند، و هر كس آن را از غير راه حلال بدست آورد هلاك مى‏ شود مگر آنكه توبه كند و برگردد.

هر كس علم را از اهلش فرا گيرد و به آن عمل نمايد نجات پيدا مى‏كند، و هر كس از آن دنيا را در نظر داشته باشد هلاك مى‏شود، و نصيب او همان دنيا خواهد بود.

أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 381



موضوعات مرتبط: احادیث، ،
برچسب‌ها: احادیث,
[ دو شنبه 19 خرداد 1393 ] [ 16:50 ] [ یاران ذوالبر ]

على عليه السلام فرمود: جبرئيل بر آدم (ع) فرود شد و گفت:

اى آدم من مأمورم تو را ميان سه چيز مخير سازم تا يكى را بگزينى و دو تا را وانهى، آدم گفت: اى جبرئيل آن سه چيز كدامند؟ گفت: عقل و حياء و دين، آدم گفت: عقل را برگزيدم،

جبرئيل به حيا و دين گفت: شما برگرديد و او را وانهيد، گفتند: اى جبرئيل، ما دستور داريم كه همراه عقل باشيم هر جا كه باشد، گفت: اختيار با شما است و بالا رفت.

 

أصول الكافي / ترجمه كمره‏ اى، ج‏1، ص: 35

 


موضوعات مرتبط: احادیث، ،
[ یک شنبه 18 خرداد 1393 ] [ 13:53 ] [ یاران ذوالبر ]

2- «عدل مهدى»

هم ابو سعيد خدرى گفت: پيغمبر فرمود: زمين پر از ظلم و ستم گردد پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت سال يا نه سال سلطنت نمايد.

 

 

«نيز عدل او» نيز ابو سعيد خدرى نقل كرده كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود:

 

قيامت نخواهد گذشت تا اينكه مردى از اهل بيت من بسلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنتش هفت سال است‏.

منبع: مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 291



 


موضوعات مرتبط: روايات اهل تسنن در باره مهدى موعود (ع)، ،
[ چهار شنبه 7 خرداد 1393 ] [ 17:30 ] [ یاران ذوالبر ]

1- رفاه مردم در عصر او-

ابو سعيد خدرى از پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود:

مهدى از ميان امت من برخاسته شود. مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال ميباشد. همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان مرفه الحال زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ برّ و فاجرى بدان نعمت نرسيده باشند. آسمان باران رحمت خود را بر آنان ميبارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو نميگذارد.

منیع: مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 291

 


خود نوشت: ای جان ان شاالله زود زود بیاد ما هم این دوران رو ببینیم، هم یاری حضرت کنیم هم خوشی زیاد ببینیمزبان درازی

البته من که دوس دارم یا در رکاب امام زمان یا رکاب امام حسین ع شهید بشم

خدا میشه من شهید بشم؟؟؟گریه

کاش عمرم انقدر بلند میشد که حضرت علی رو میدیدم و در دوارن ایشون به شهادت میرسیدم

اخه من حضرت علی رو خیلی دوس دارم از بس مهربونهخنده

به قول شاعر که میگه

 

جان به هرحال قرار است که قربان بشود

پس چه خوب است که قربانی جانان بشود


موضوعات مرتبط: مطالب مربوط به امام زمان، احادیث، روايات اهل تسنن در باره مهدى موعود (ع)، ،
برچسب‌ها: احادیث درباره امام زمان,
[ پنج شنبه 1 خرداد 1393 ] [ 18:44 ] [ یاران ذوالبر ]

توصیه امام صادق علیه السلام

به یکی از شاگردان بر اساس تعالیم قرآن

 روزی امام صادق (ع) به یکی از شاگردان خود فرمودند :

«در این مدت که نزد من تعلم نمودی ، چه چیز آموخته ای؟ »

آن شخص عرض کرد :

« هشت مسئله از شما آموختم . امام صادق (ع) فرمودند : « آن هشت مسئله را بیان کم .»

شاگرد بیان داشت :

1.      فهمیدم هر کسی هنگام مرگ ، از آنچه دوست دارد جدا می شود .

 سعی کردم تا دوستم کسی باشد که در وقت مرگ از من جدا نشود ،

بلکه در تهایی مونس من باشد و آن دوست ، کارهای نیک من است ،

چنانکه خداوند در قرآن می فرماید : «هر کس عمل بدی اجام دهد به آن کیفر داده می شود . (نساء /123) »

«و هر کسی از زن و مرد کاری شایسته کند با ایمان به خدا ، آنان به بهشت در آیند

 و به قدر پرده هسته خرمایی به ایشان ستم نکنند . (نساء/124) »

2.      دیدم گروهی به داشتن مال افتخار می کنند و گروهی به نیاکان خود مباهات می نمایند

 و حال آنکه خداوند متعال ، افتخار را در تقوا و پرهیزگاری قرار داده است ،

 آنجا که در قرآن می فرماید : « گرامی ترین شما نزدخدا پرهیزگارتری شماست . (حجرات /13) »

پس کوشش کردم که نزد خدا گرامی و کریم باشم .

3.      دیدم مردم در میان لهو و لعب و هواپرستی غوطه ور هستند ،

 اما از قرآن شنیدم که می فرماید :

«آنان که از خداود ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند . بهشت جای آنهاست . (نازعات /40)»

سعی نمودم تا در مقابل خواهش های نفسانی ، ایستاده و جلب رضایت و خوشنودی خداوند نمایم .

4.      دیدم هر کسی که چیز نفیسی به دستش می رسد ،

می کوشد تا آن را در جای امنی در صندوقی گذاشته تا حفظ شود

اما خداوند در قرآن می فرماید :

« کیست که وام به خدا (در راه خدا قرض) بدهد تا خدا چندین برابر به او عنایت فرماید . (بقره /245)»

 من پاداش چند برابر را برگزیدم و صندوقی محفوظ تر از صندوق خد نیافتم .

همت گماشتم که هر چیز نفیس و گرانبهایی که به دستم رسید آن را برای

روز حاجت (قیامت) در صندوق الهی ذخیره کنم.

5.      دیدم مردم بر سر رزق و روزی حسادت می ورزند و حال آنکه خداوند در قرآن می فرماید :

 « ما در دنیا رزق و روزی انسات را تقسیم و تقدیر کردیم .(خرف / 32) »

 بنابران بر احدی حسد نبردم و نسبت به مالی که از دستم رفت ، افسوس نخوردم .

6.      برخی ازمردم با بعضی دیگر دشمنی می کنند خداوند در قرآن می فرماید :

 « شیطان دشمن شماست ، شما نیز او را دشمن قرار دهید . (فاطر /6) »

مشغول شدم به دشمنی شیطان و دیگر با مردم دشمنی نمی کنم .

7.      دیدم مردم در راه به دست آوردن روزی بسیار تلاش میکنند (هر چند از راه حرام باشد)

با اینکه خدا در قرآن کریم می فرماید :

«نیافریدم جن و انسان را مگر برای اینکه مرا پرستش کنند ؛ من (خدا) از آنان روزی نخواسته ام

 و طعامی اراده نکرده ام تنها خداوند روزی دهنده تواناست (ذاریات /56 تا 58)»

 دانستم وعده خدا حق است و گفتارش راست ؛ اطمینان به وعده او پیدا کردم

و راضی به گفتارش شدم ،از این راه عطای خداوند دل بستم، و دیگر سراغ روزی ( از راه حرام) نرفتم

و همت را در انجام وظیفه گماتم .

8.      دیدم بعضی از افراد به بدن سالم خود ، اعتماددارند و برخی به مال زیاد خویش دل بسته اند

 و گروهی به افراد دیگر تکیه و اعتماد نموده اند ،

و شنیدم که خداوند می فرماید :

« کسی که تقوای الهی پیشه کند ، خداوند او را از راهی که گمان به آن ندارد ،

می رساند و کسی که به خدا توکل نماید ،

 خدا او را کافی است .(طلاق/2و 3) »

باتوجه به این آیه ها ، به خدا توکل و اعتماد نمودم و از دیگران چشم پوشیم .

امام صادق (ع) فرمودند :

«احسنت ،به خدا سوگند ، تعالیم تورات ، انجیل ، زبور ، قرآن و دیگر کتب آسمانی به

 این هشت مساله بر می گردد.»

المواعظ العدیه ،ص 208


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ شنبه 6 ارديبهشت 1393 ] [ 10:51 ] [ یاران ذوالبر ]

شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه صدیقه بر عموم مسلمین تسلیت باد.

 

 

من با که گويم اين که بهارم خزان شده
ماهم به خاک تيره غربت نهان شده
بانوي بي نشان که به هرسو نشان ز اوست
رفت از برم به قامت همچون کمان شده

[ شنبه 24 اسفند 1392 ] [ 1:24 ] [ یاران ذوالبر ]

امام باقر عليه السلام مى فرمايد: هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام به در بهشت مى رسد، به پشت سرش مى نگرد، ندا مى رسد، اى دختر حبيب ! اينك دستور داده ام به بهشت بروى ، نگران چه هستى ؟
فاطمه عليهاالسلام جواب مى دهد: اى پروردگار؛ دوست دارم در چنين روزى با پذيرش شفاعتم مقام و منزلتم معلوم شود. ندا مى رسد: اى دختر حبيبم برگرد و در اين مردم بنگر وهر كه در قلبش دوستى تو يا يكى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت كن .

منبع : کتاب فاطمه عليها سلام الگوى حيات زيبا


موضوعات مرتبط: احادیث، ،
[ شنبه 24 اسفند 1392 ] [ 1:18 ] [ یاران ذوالبر ]

روزى حضرت موسى عليه السلام در ضمن مناجات بپروردگار خود عرض ‍ كرد خدايا مى خواهيم همنشينى كه در بهشت دارم ببينم چگونه شخصى است جبرئيل بر او نازل شد و عرض كرد يا موسى فلان قصاب در محله فلانى همنشين تو خواهد بود. حضرت موسى به درب دكان قصاب آمده ، ديد جوانى شبيه شبگردان مشغول فروختن گوشت است .
شامگاه كه شد جوان مقدارى گوشت برداشت و بسوى منزل روان گرديد. موسى از پى او تا درب منزلش آمد و به او گفت مهمان نمى خواهى ؟ جوان گفت خوش آمديد او را بدرون برد حضرت موسى ديد جوان غذائى تهيه نمود آنگاه زنبيلى از سقف بزير آورد و پيرزنى بس فرتوت و كهنسال را از درون زنبيل خارج كرد. او را شستشو داده غذايش را با دست خويش به او خورانيد. موقعيكه خواست زنبيل را بجاى اول بياويزد زبان پيرزن بكلماتى كه مفهوم نميشد حركت نمود بعد از آن جوان براى حضرت موسى غذا آورد و خوردند حضرت پرسيد حكايت تو با اين پيرزن چگونه است ؟ عرض كرد اين پيرزن مادر منست چون مرا بضاعتى نيست كه جهت او كنيزى بخرم ناچار خودم كمر بخدمت او بسته ام .
حضرت پرسيد آن كلماتيكه بزبان جارى كرد چه بود؟(1) جوان گفت هر وقت او را شستشو ميدهم و غذا باو ميخورانم ميگويد: (غفرالله لك و جعلك جليس موسى يوم القيمة فى قبته و درجنه ) خداوند ترا ببخشد و همنشين حضرت موسى در بهشت باشى بهمان درجه و جايگاه .
موسى عليه السلام فرمود اى جوان بشارت ميدهم بتو كه خداوند دعاى او را درباره ات مستجاب گردانيده . جبرئيل بمن خبر داد كه در بهشت تو همنشين من هستى .

1- در كتاب قرة العين نقل از مختصر الكلام


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ شنبه 10 اسفند 1392 ] [ 10:48 ] [ یاران ذوالبر ]

حافظ قندوزى حنفى در ينابيع (1) مى گويد: بعضى از محقّقين گفته اند كه شرح زمان و تعريف كون و مكان نشان داده كه مراد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حديث ((اِثْنا عَشَرَ خَلِيْفةً)) دوازده نفر از اهل بيت و عترت آن حضرت است ؛ زيرا اين حديث بر خلفايى كه از صحابه بودند حمل نمى شود؛ چون آنان از دوازده كمتر بودند، بر خلفاى اموى نيز قابل حمل نيست ؛ چون آنان از دوازده نفر بيشتر بودند، وانگهى همه ستمگر فاحش بودند بجز عمر بن عبدالعزيز؛ و نيز آنان از بنى هاشم نبودند و حال آنكه آن حضرت فرموده : ((كُلُّهُمْ مِنْ بَنِى هاشِمْ)) چنانكه در روايت جابر آمده است ...
و نيز نمى شود بر ملوك عبّاسى حمل نمود؛ چون از دوازده نفر بيشتر بودند و آيه (... قُلْ لا أ سئلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً... )(2) و حديث كساء را مراعات نكردند. پس ناچار بايد اين حديث بر دوازده نفر از اهل بيت آن حضرت حمل شود؛ چون آنان اعلم اهل زمان و اجلّ و اتقى و اورع از همه بودند و در نسب از همه بالاتر و در حسب افضل و در نزد خدا محترمتر بودند و علومشان به سبب وراثت و لدنى بودن ، به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متصل بود.
دليل ديگر اين حمل ، حديث ثقلين و احاديث ديگرى است كه به طور وافر در اين كتاب (ينابيع المودّه ) و در كتاب هاى ديگر نقل شده است ... به عقيده نويسنده ، ترديدى نيست كه منظور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از همه اين احاديث ، دوازده امام ، يعنى : على و اولاد او عليهم السّلام بوده است .

1- ينابيع المودّه ، باب 77، ص 446.
2- سوره انعام ، آيه 90

 


 

خود نویس1: اخه اقا و خانم سنی چرا کتب خودتون رو درست مطالعه نمی کنید

چرا تاریخ رو درست مطالعه نمی کنید با کمی مطالعه میفهمید که حضرت علی ع و فزرندانش به حقند.

 

خود نویس 2: حالا شما برادر و خواهر شیعه من شما دیگه چرا مطالعه ندارید

اخه چرا اکثر ما بچه شیعه ها هیچی از دینمون نمی دونید

اگه بهمون بگن حقانیت حضرت علی ع رو ثابت کنیم هیچکدوم نمیتونید

اخه این چه وضعشه.


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ شنبه 3 اسفند 1392 ] [ 14:40 ] [ یاران ذوالبر ]

روزي بهلول از طرف قبرستان می آمد . از او پرسیدند از کجا می آیی ؟ گفت:
از پیشاین قافله که در این سرزمین نزول نموده اند . گفتند : آیا از آنها سوالاتی هم کردي ؟
گفت : آري . از آنها پرسیدم کی از اینجا حرکتو کوچ می نمایید ؟ جواب دادند که ما انتظار شما را
داریم هروقت همگی به ما ملحق شدید حرکتمی نماییم .


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ دو شنبه 28 بهمن 1392 ] [ 21:48 ] [ یاران ذوالبر ]

خلاصه گزارش عملیات والفجر 5 :
نام عملیات : والفجر 5
زمان اجرا : 1362/11/27
تلفات دشمن : (کشته، زخمی و اسیر)3770
رمز عملیات : یا زهرا(سلام الله علیه)
مکان اجرا : منطقه کوهستانی چنگوله- جبهه میانی جنگ
ارگان های عمل کننده : نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
اهداف عملیات : آزاد سازی ارتفاعات منطقه چنگوله
منطقه عملیاتی: منطقه ی چنگوله (حدفاصل مهران و دهلران)
تاریخ شروع: ساعت 00/24  -  27/11/1362

 

منبع: http://www.fatehan.ir/page.aspx?pid=222


موضوعات مرتبط: عملیات های دفاع مقدس، ،
[ دو شنبه 27 بهمن 1392 ] [ 20:2 ] [ یاران ذوالبر ]

نفیسه چشم از چشم علیرضا بر نمی داشت

علیرضا یک ریز داشت سفارش می کرد.

اما نفیسه ساکت ساکت بود

شاید علیرضا انتظار داشت یکی از این حرفا رو از نفیسه بشنود.

اخه ما رو به کی می سپری،

کاش دستی به سر و روی خونه می کشیدی بعد میرفتی،

زود به زود برام نامه بنویس،

در اولین فرصت برگرد مرخصی....،

صدای سکوت قطار به نشانه حرکت بلند شد،

و علیرضا نگران از این همه سکوت نفیسه بود،

قطار آرام آرام شروع به حرکت کرد،

و نفیسه فقط یک جمله،

سلام من را به فاطمه برسان

سلام من برا به فاطمه برسان

سلام من برا به فاطمه برسان

سلام من برا به فاطمه برسان

سلام من برا به فاطمه برسان

سلام من برا به فاطمه برسان

 

 

.

.

.

تقدیم به مردترین زنان تاریخ همسران بزرگوار شهدا


موضوعات مرتبط: جملات زیبا، ،
[ پنج شنبه 24 بهمن 1392 ] [ 22:17 ] [ یاران ذوالبر ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 88
بازدید دیروز : 34
بازدید هفته : 122
بازدید ماه : 778
بازدید کل : 49098
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1

Alternative content