در انتظار ذوالبر
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند





پيوندهای روزانه
طراح قالب

ابوسعيد خدري از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده که فرمود: مهدي از ميان امت من برخاسته شود. مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال ميباشد. همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان مرفه الحال زندگي نمايند که قبل از وي هيچ بر و فاجري بدان نعمت نرسيده باشند. آسمان باران رحمت خود را بر آنان ميبارد و زمين از روئيدنيهاي خود چيزي فرو نميگذارد.

منبع: بحار الانوار جلد 13 ص 291

 


موضوعات مرتبط: مطالب مربوط به امام زمان، ،
برچسب‌ها: عصر امام زمان,
[ سه شنبه 28 خرداد 1392 ] [ 18:45 ] [ یاران ذوالبر ]

«صفحيفه الهادي» مي نويسد: سيد بن طاووس ( عليه الرحمه) روايت كرده از محمد بن مضطر كه آخر فرمانيكه از حضرت صاحب الامر صلوات الله عليه بيرون آمد اين دعا بوده كه بايد به آن عمل شود و در نمازهاي حاجت مي توان خواند:

اللهم اني اسئلك باسمك الذي عزمت به علي السّموات و الأرض فقلت لهما: ائتيا طوعاً او كرها، قالتا: اتينا طائعين، و اسئلك باسمك الذي عزمت به لعي عصا موسي فاذا هي تلقف ما يأفكون، و سائلك باسمك الذي صرفت قلوب السّحرة اليك حتّي قالوا: آمنا بربّ العالمين، و اسئلك باقدرة التي تبلي بها كلّ جديد و تجدّد بها كل بال، و اسئلك بكل حق جعلته عليكع ان كان هذا الأمر خيراً لي في ديني و دنياي و اخرتي، ان تصلّي علي محمد و ال محمد و تسلم عليهم تسليماً، و تهيئه لي و تسهل علي و تلطف لي فيه برحمتك يا ارحم الراحمين. و ان كان شرا لي في ديني و دنياي و اخرتي، ان تصلّي علي محمد و ال محمد و تسلم عليهم تسليماً، و ان تصرفه عنّي بم شئت و كيف شئت، و ترضيني بقضائك و تبارك لي في قدرك، حتّي لا أحبّ تعجيل شيء اخرته و لا تأخير شيء عجلته، فانّه لا حول و لا قوة الا بك، يا علي يا عظيم يا ذا الجلال و الأكرام.


موضوعات مرتبط: دعاها و نمازهای حضرت، ،
[ جمعه 10 خرداد 1392 ] [ 11:59 ] [ یاران ]

شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین رفت و گفت: مدتی بود که می خواستم رسول خدا (ص) را در خواب ببینم و غم خود را برای او بازگو کنم که سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته به این دولت رسیدم و جمال با کمال آن حضرت را در خواب دیدم و گفتم: یا رسول الله ، هزار درهم قرض دارم و بر ادای آن قادر نیستم، می ترسم  که اجل برسد و آن بدهی در گردن من باقی بماند، آن حضرت فرمود: برو نزد محمود سبکتکین و آن مبلغ را از او بستان عرض کردم : شاید از من باور نکند و نشان طلبد.فرمود : به او بگو به آن نشان که در اول شب ، سی هزار مرتبه بر من صلوات می فرستد و در آخر شب ، سی هزار مرتبه دیگر بر من صلوات می فرستد ، سلطان محمود از شنیدن این خواب به گریه آمد و تصدیق کرد و قرض او را ادا کرد و هزار د رهم دیگر به او بخشید ، اطرافیان سلطان تعجب کردند و گفتند: ای سلطان حرفهای این مرد را چگونه تصدیق می کنی و حال آنکه ما در اول شب و آخر شب با تو هستیم و نمی بینیم که به فرستادن صلوات مشغول باشی و اگر کسی در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد نمی تواند که شصت هزار صلوات بفرستد.

سلطان محمود گفت : من از علما شنیده ام که هر که یک بار این صلوات را بفرستد گویا چنان است که ده هزار مرتبه صلوات فرستاده است و من در اول شب سه مرتبه و در آخر شب نیز سه مرتبه این صلوات را می خوانم . پس این شخص که پیغام آن حضرت راآورده درست و راست می گوید و این گریه ی من از شادی است . این صلوات چنین است:


اللّهُمَ صَلِّ علی سَیِّدِنا نَبیِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِه مَا اختُلِفَ المَلَوان وَ تَعاقُب العَصران وَ کرَّ الجَدیدان وَ استَقبَلَ الفَرقَدان وَ بَلِّغ روحَهُ وَ اَرواحِ اَهلِ بَیتِهِ مِنِّی التَّحیَّة و السّلام.


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ پنج شنبه 9 خرداد 1392 ] [ 21:16 ] [ یاران ذوالبر ]

قنبر مى گويد: روزى امـام عـلى عـليه السّلام از حال زار يتيمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم كـرده در حـالى كـه آن را خـود بـه دوش كـشـيـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى بخانه يتيمان رفتيم غذاهاى خوش طعمى درست كرد و به آنان خورانيد تا سير شدند.
سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقليد از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند،
بچّه ها نيز چنان مى كردند و فراوان خنديدند.
سپس از منزل خارج شديم
گفتم : مولاى من ، امروز دو چيز براى من مشكل بود.
اوّل : آنكه غذاى آنها را خود بر دوش مبارك حمل كرديد.
دوم : آنكه با صداى تقليد از گوسفند بچّه ها را مى خندانديد.
امام على عليه السّلام فرمود :
اوّلى براى رسيدن به پاداش ،
و دوّمـى بـراى آن بـود كـه وقـتـى وارد خـانه يتيمان شدم آنها گريه مى كردند، خواستم وقتى خارج مى شوم ، آنها هم سير باشند و هم بخندند.



موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ جمعه 27 ارديبهشت 1392 ] [ 16:23 ] [ یاران ذوالبر ]

 زاهدی روايت كرده كه در عمرم: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

 


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ دو شنبه 23 ارديبهشت 1392 ] [ 12:3 ] [ یاران ذوالبر ]

قال على عليه السلام : و اكرم نفسك عن كل دنية و ان ساقتك الى الرغائب فانّك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا و لا تكن عبد غيرك و قد جعلك اللّه حرّا (نهج البلاغه ، نامه 31)

حضرت على عليه السلام به فرزندش امام مجتبى عليه السلام مى گويد: (كرامت نفس خود را محافظت نما و از هر خوارى و ذلّتى بپرهيز، هر چند آن پستى و زبونى وسيله رسيدن به آرزوهايت باشد، زيرا در برابر آنچه از سرمايه نفس خود مى دهى ، هرگز عوضى كه با آن مساوى باشد به دستت نخواهد رسيد و بنده دگرى مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است

 


موضوعات مرتبط: احادیث، ،
[ شنبه 14 ارديبهشت 1392 ] [ 23:12 ] [ یاران ذوالبر ]

اى عزيز!] شيخ ما مرحوم علامه انصارى‏، در جواب كسى كه از او اين سؤال را نموده بود كه آيا نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم؟! چه نيكو جواب گفته است، كه خطاب به او فرموده بود: آيا تو قليان مى ‏كشى؟! او در پاسخ گفته بود: بلى.

شيخ فرموده بود: به جاى دو بار قليان كشيدن، نماز شب را بخوان. و اين جوابى متين و محكم است كه در آن به فساد اين خيال هم اشاره شده و گويا شيخ چنين گفته است كه اگر تو تا اين اندازه مراقب احوال و اخلاص در اعمالت هستى به گونه‏اى كه برايت تشخيص اين مطلب مشكل شده كه نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم، چگونه اوقاتت را به كشيدن قليان كه در اين باب، اقوال مختلف است كه يا حرام است و يا مكروه است و يا مباح است مى ‏گذرانى؟!
و چطور میشود كه بين دو عمل كه دو مستحب است، به بهانه كمى وقت، يكى را مى‏خواهى انتخاب كنى، در حالى كه در جاى ديگر، وقتت را به كارى كه يا حرام است و يا مكروه و يا لااقل مباح است، صرف مى ‏كنى؟! كه بايد از اين مصيبت عظمى و فضيلت آشكار،

به خدا پناه برد كه شيطان پليد اين گونه، علما را فريب دهد كه اشتغال به مطالعه اين علوم رسمى را كه براى اغلب آن‏ها نمى‏توان قصد شرعى كه به وجهى از وجوه، صحيح باشد يافت، از استغفار در سحرگاهان و خلوت با خداوند عزيز غفار، افضل بدانند و چگونه مى ‏شود كه چنين باشد؟!

در حالى كه آن علمى كه انسان را بر تجهد و شب زنده‏ دارى بر نمى‏ انگيزاند، علمى است كه نور و بهره و خيرى در آن نيست و علم واقعى، آن علمى است كه به فرموده امام صادق (عليه السلام) ملازم با خشيت باشد و صاحب خشيت، نمى‏تواند ترك شب زنده دارى كند و همان بيم و ترس، او را به انجام اين عمل وا مى ‏دارد.

منبع: باده گلگون

دل نوشت: اخر عاقبت سوالی الکی همین میشه دیگه ضایع میشید میرید. خخخخخخ

[ جمعه 13 ارديبهشت 1392 ] [ 11:27 ] [ یاران ذوالبر ]

امام جواد (ع) فرموده است: مردى در بصره در حضور حضرت على (ع

بلند شد و عرض كرد: در باره [ اقسام ] دوستان ما را خبر ده؟

حضرت فرمود: دوستان دو دسته‏اند: دوستان مورد اعتماد و دوستان خنده‏رو. دوستان مورد اعتماد به منزله كف دست و بازو و افراد خانواده، و دارايى انسان هستند، وقتى كه برادرت مورد اعتماد توست از كمك مالى و جانى به او مضايقه نكن، و با دوستان او در دوستى خالص باش، و دشمنان او را دشمن بدار، و راز او را پنهان كن، و او را يارى ده، و خوبيهاى او را آشكار ساز. و بدان كه اينها از كبريت احمر كمياب‏ترند..

امّا دوستان خنده‏رو، تو از معاشرت با آنان لذّت مى‏برى و با قطع رابطه از ايشان خود را از اين لذت محروم مكن و بيشتر از آنان انتظار نداشته باش و مانند آنها با خوشرويى و خوشزبانى رفتار كن.

دل نوشت: بعد شما ها قدر منو نمیدونید هی منو اذیت میکنید به این احادیث عمل کنید تا رستگار شوید. خخخخخخخخ

 

 


موضوعات مرتبط: احادیث، ،
[ جمعه 13 ارديبهشت 1392 ] [ 11:11 ] [ یاران ذوالبر ]


وقتی گروه نجات، زن جوان را زیر آوار پیدا کرد که او مرده بود اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه، چیز عجیبی دیدند.
زن با حالتی عجیب به زمین افتاده، زانو زده و حالت بدنش زیر فشار آوار کاملا تغییر یافته بود
ناجیان تلاش می‌کردند جنازه را بیرون بیاورند که گرمای موجودی ظریف را احساس کردند.
چند ثانیه بعد، سرپرست گروه، دیوانه وار فریاد زد: بیایید، زود بیایید! یک بچه اینجا است. بچه زنده است.
وقتی آوار از روی جنازه مادر کنار رفت دختر سه ماهه‌ای از زیر آن بیرون کشیده شد. نوزاد کاملا سالم و در خواب عمیق بود.
او در خواب شیرینش نمی‌دانست چه فاجعه‌ای وطنش را ویران کرده و مادرش هنگام حفاظت از جگرگوشه خود قربانی شده است.
مردم وقتی بچه را بغل کردند، یک تلفن همراه از لباسش به زمین افتاد که روی صفحه شکسته آن این پیام دیده می‌شد:
عزیزم، اگر زنده ماندی، هیچ وقت فراموش نکن که مادر با تمامی وجودش دوستت داشت!!!!

منبع:http://bia2mob.net

 

[ دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ] [ 16:48 ] [ یاران ذوالبر ]

مادر ای والاترین رویای عشق

مادر ای دلوا پس فردای عشق

مادر ای غمخوار بی همتای من

اولین و آخرین معنای عشق

زندگی بی تو سراسر محنت است

زیر پای توست تنها جای عشق

مادر ای چشم و چراغ زندگی

قلب رنجور تو شد دریای زندگی

تکیه گا ه خستگی ها یم توئی

مادر ای تنها نرین ما وای عشق

یا د تو آرام می سازد مرا

از تو آهنگی گرفته نای عشق

صوت لالائی تو اعجاز کرد

مادر ای " پیغمبر زیبای عشق "

ماه من پشت و پنا ه من توئی

جان من ای گوهر یکتای عشق

دوستت دارم تو را دیوانه وار

از تو احیاء شد چنین دنیا ی عشق

ای ا نیس لحظه های بی کسی

در دلم برپا شده غوغای عشق

تشنه آغوش گرم تومنم

من که مجنونم توئی لیلای عشق

منبع:http://mehr-madar.blogfa.com

[ دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ] [ 16:34 ] [ یاران ذوالبر ]

 

روزی در کنار او نشسته بودم

از او پرسیدم:  چه کار کنم که بهشت روزی‌ام شود؟

 با لبخندی به من گفت: بهشت در خانه‌ات است

 گفتم: یعنی چه؟

گفت: بهشت، مادر توست؛ اگر می‌خواهی به بهشت بروی وقتی داخل خانه می‌شوی، یک بوسه بر پیشانی و یک بوسه به پای مادرت بزن، غیرممکن است که بهشت روزی تو نشود
پس از آن تا زمانی که مادرم زنده بود و داخل خانه می‌شدم، چون مادرم نمی‌گذاشت بر پایش بوسه زنم، پیشانی‌اش را می‌بوسیدم....

 

[ یک شنبه 8 ارديبهشت 1392 ] [ 12:18 ] [ یاران ذوالبر ]

مادر ای سايه ‏ي الطاف خدا
ای سراسر همه مهر
ای دل انگيزترين معنی عشق
ای كه يادت همه آرامش من
ای وجودت همه خواهش من
تو نمايانگر الطاف خدايی مادر
مروه و حج و صفايی مادر
زير پای تو بهشت است بهشت

 

[ یک شنبه 8 ارديبهشت 1392 ] [ 12:7 ] [ یاران ذوالبر ]

آیا تا بحال به این فكر كرده اید؟

آیا میدانید؟

بدن انسان تنها قادر است تا استانه 45 واحد درد را تحمل كند

اما در زمان زایمان یك مادر تا 57 واحد درد را تحمل میكند

این مانند اینست كه 20 استخوان بدن در آن واحد شكسته شود

به مادر خود عشق بورزید.

منبع:http://naghlha.mihanblog.com

 


برچسب‌ها: رضایت مادر, ,
[ یک شنبه 8 ارديبهشت 1392 ] [ 11:43 ] [ یاران ذوالبر ]

رسول خدا صلى الله عليه و آله در كنار بستر جوانى حاضر شدند كه در حال جان دادن بود. به او فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).
جوان چند بار خواست بگويد، اما زبانش بند آمد و نتوانست . زنى در كنار بستر او نشسته بود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از او پرسيدند: اين جوان مادر دارد؟
زن پاسخ داد: آرى ! من مادر او هستم .
فرمود: تو از اين جوان ناراضى هستى ؟
گفت : آرى ! شش سال است كه با او قهرم و سخن نگفته ام !
فرمود: از او بگذر!
زن گفت : خدا از او بگذرد، به خاطر خوشنودى شما اى رسول خدا!
سپس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جوان فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).
جوان گفت : ((لا اله الا الله ))
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه مى بينى ؟
-
مرد سياه و بد قيافه اى را در كنار خود مى بينم كه لباس چركين به تن دارد و بدبوست . گلويم را گرفته و خفه ام مى كند!
حضرت فرمود: بگو اى خدايى كه اندك را مى پذيرى و از گناهان بسيار مى گذرى ، اندك را از من بپذير و تقصيرات زيادم را ببخش ! تو خداى بخشنده و مهربان هستى . (1)
جوان هم گفت .
حضرت فرمود اكنون نگاه كن . ببين چه مى بينى ؟
-
حالا مردى سفيدرو و خوش قيافه و خوشبو را مى بينم . لباس زيبا به تن دارد. در كنار من است و آن مرد سياه چهره از من دور مى شود!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دوباره آن دعا را بخوان .
جوان بار ديگر دعا را خواند.
حضرت فرمود حالا چه مى بينى ؟
(2)- مرد سياه را ديگر نمى بينم و فقط مرد سفيد در كنار من است . اين جمله را گفت و از دنيا رفت

 1-((يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير و اعف عنى الكبير، انك الغفور الرحيم ))

2- بحار: ج 74، ص 75

 


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ یک شنبه 8 ارديبهشت 1392 ] [ 11:23 ] [ یاران ذوالبر ]

مرحوم شيخ صدوق ، راوندى و بعضى ديگر از بزرگان به نقل از مفضّل بن عمرو حكايت كند:
روزى در خدمت حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم اجمعين نشسته بودم ، آن حضرت فرمود: آيا مى دانى پيراهن حضرت يوسف عليه السلام چه بود و كجاست ؟
عرض كردم : خير، نمى دانم ؛ شما بفرمائيد تا فرا بگيرم .
امام عليه السلام فرمود: چون حضرت ابراهيم عليه السلام را خواستند داخل آتش بيندازند، جبرئيل امين عليه السلام پيراهنى از لباس هاى بهشتى برايش آورد و بر او پوشانيد و آتش در مقابلش سرد و بى اءثر شد.
و در آخرين روز حياتش آن را تحويل حضرت اسحاق عليه السلام داد و او نيز پيراهن را بر حضرت يعقوب عليه السلام پوشانيد كه اندازه قامت او بود.
و هنگامى كه حضرت يوسف عليه السلام به دنيا آمد، پدرش آن پيراهن را بر يوسف پوشانيد، تا آن جائى كه همان پيراهن را توسّط برادرانش براى پدر خود - كه نابينا گشته بود - فرستاد و او بينا گرديد و اين همان پيراهن بهشتى بود.
عرض كردم : اكنون آن پيراهن كجاست و چه خواهد شد؟
فرمود: الا ن نزد اهلش مى باشد و در نهايت ، تقديم قائم آل محمّد صلوات اللّه عليه خواهد شد.
و هنگامى كه آن حضرت ظهور نمايد، آن پيراهن را بر تن مبارك خود مى نمايد و تمام مؤ منين در شرق و غرب دنيا، هر كجا كه باشند بوى خوش ‍ آن را استشمام خواهند كرد.
و او - يعنى ؛ امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف - در تمام امور وارث تمامى پيغمبران الهى مى باشد
.

منبع : إكمال الدّين ص 327، ح 7

 

این سال هم گذشت٬تو اما نیامدی       خورشید خانواده زهرا نیامدی

از جاده همیشه چشم انتظارها       ای آخرین مسافر دنیا نیامدی

صبحی کنار جاده تو را منتظر شدم      اما غروب آمد و آقا نیامدی

از ناز چشمان تو اصلا بعید نیست         شاید که آمدی٬گذر ما نیامدی

امروزمان که رفت٬چه خاکی به سر کنیم    آقای من اگر زد و فردا نیامدی؟

فرصت بهانه ایست که پاکیزه تر شویم       تا روبرویمان نشدی٬تا نیامدی

 


موضوعات مرتبط: مطالب مربوط به امام زمان، ،
[ شنبه 7 ارديبهشت 1392 ] [ 11:28 ] [ یاران ذوالبر ]

وفات حضرت ام البنین مادر عشق و وفا حضرت ابوالفضل عباس برا همگان تسلیت باد

 

 

 

شناسنامۀ حضرت ام البنین

نام: فاطمه

کنیه: اُم البنین

پدر: حزام

مادر: ثمامه و برخی لیلی هم گفته اند.

همسر: امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)

فرزندان: چهار شهید (حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان).

سال تولد: قطعی ثبت نشده است. خطیب مهدی، نویسندۀ کتاب «ام البنین سیده نساء العرب: ص6» حدود پنجم هجری را نقل نموده.

سال وفات: سال 64 یا 70 هجری

محل دفن: قبرستان بقیع

 

ای گل گلزار اخلاص و یقین    بانوی کاخ شرف ام البنین

نام نو چون فاطمه، بُد فاطمه    قدر تو معلوم باشد بر همه

ای همه پاکان گواه پاکیت     عشق مات از شوکت افلاکیت

گوهر ارزندۀ صبر و یقین     همسر پاک امیر المؤمنین

اسوۀ ایمان و ایثار و ادب     مادر شیر شجاعان عرب

ای ارادتمند زهرا و رسول     ای امانتدار گل های بتول

تا قدم در خانۀ عصمت زدی     گل به فرق خویش از عزت زدی

روز اول با هزاران زیب و زین    خوانده ای خود را کنیز زینبین  

در وفا داری تو ای با وفا    می توان گفت از ره صدق و صفا

صبر در کانون تو تحصیل کرد    زینب از تو بارها تجلیل کرد

ای که گفتی همره اشک دو عین    چار فرزندم به قربان حسین

حق گواه بینش و دانائی ات    جان فدای اشک عاشورائی ات

عاقبت با آن همه قدر رفیع    جای بگرفتی به دامان بقیع

کاش روزی چون کبوترهای عشق    وا کنم از شوق جان پرهای عشق

پرزنم تا روضۀ پاک بقیع      سر نهم با گریه بر خاک بقیع

چون «وفائی» با دل و جانی حزین    گریم و گویم که یا ام البنین

 

 

 

 

سه شنبه 3 اردیبهشت  روز بزرگ داشت شیخ بهایی

بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی معروف به شیخ بهائی  زادهٔ ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی در بعلبک، درگذشتهٔ ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان  دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستاره‌شناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.

 

 

همه روز روزه رفتن، همه شب نماز کردن     همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن      دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به معابد و مساجد، همه اعتکاف جستن      ز مناهی و ملاهی، همه احتراز کردن
شب جمعه‌ها نخفتن، به خدای راز گفتن    ز وجود بی‌نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا قسم که آن‌را، ثمر آن قدر نباشد      که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

 

بقیه در ادامه مطلب

 

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392 ] [ 17:18 ] [ یاران ذوالبر ]

 

فال زدن به ديوان حافظ (شاعر معروف شيرازى كه حافظ قرآن بود) در ايران شهرت دارد، در اين كه آيا فال زدن به ديوان حافظ اساسى دارد يا خرافه مى باشد، بين صاحب نظران گفتگو است . بعضى معتقدند كه چون حافظ، همه قرآن را در حفظ داشت و لقب ((لسان الغيب )) بر او صدق مى كرد، فال زدن به ديوانش ممكن است ، صحيح باشد، و بعضى بر آن ، اصل و اساسى نمى يابند، به هر حال در اينجا مناسب است ، به سه مورد از فال حافظ كه نقل شده توجه كنيد:

1- مى گويند: مرحوم علامه طباطبائى (صاحب تفسير الميزان متوفى 25 آبان 1360 شمسى ) هنگامى كه از تبريز وارد حوظه علميه قم شد و خواست كتاب اسفار ملاصدرا (كه در علم فلسفه است ) تدريس كند، در زمان مرجعيت حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى بود، و اين مرجع بزرگ براى علامه پيام فرستاد كه كتاب فلسفه را در قم تدريس نكند...

به هر حال ، تا روزى علامه طباطبائى كنار كرسى نشسته بود و در اين فكر بود كه آيا كتاب اسفار را تدريس كند يا نه ؟ سرانجام ديوان حافظ را كه روى كرسى بود برداشت و به آن فال زد و آن را به طور ناگهانى باز كرد و ديد در طرف راست صفحه اين اشعار است :

عهد و پيمان فلك را نيست چندان اعتبار

عهدبا پيمانه بستم شرط با ساغر كنم

من كه دارم در گدائى گنج سلطانى بدست      

كى طمع بر گردش گردون دون پرور كنم

دوستان را گرد در آتش مى پسندد لطف دوست

تنگ چشمم گر طمع بر چشمه كوثر كنم

از اين اشعار، الهام گرفت و به تدريس اسفار پرداخت و كم كم موفقيت شايانى در اين جهت پيدا كرد.

2- گويند: يكى از شخصيتهاى نيكوكار در شيراز از دنيا رفت و جنازه او را برداشتند تا طبق وصيتش در حافظيه (كنار قبر حافظ) دفن كنند، به ديوان حافظ فال زدند ببينند آيا حافظ، راضى است يا نه ؟

اين شعر آمد:

رواق منظر چشم من آشيانه تو است

 كرم نما و فرود آى كه خانه خانه تو است

3- باز نقل مى كنند: بعد از سقوط شاه سلطان حسين صفوى ، و غلبه افغانها بر ايران ، محمود افغان يكى از اقوام خود را كه ((مگس خان )) نام داشت ، فرماندار شيراز كرد.

وى پس از چند روزى كه در شيراز بود، روزى كنار قبر حافظ رفت ، بر اثر تعصبات غلطى كه داشت تصميم گرفت قبر حافظ را خراب كند، هر چه اطرافيانش او را نصيحت كردند كه از اين تصميم بگذرد، او گوش نكرد، سرانجام قرار بر اين شد كه از ديوان حافظ، در اين مورد، فالى بگيرند، وقتى كه ديوان را باز كردند، اين شعر در آغاز صفحه راست آن آمد:

اى مگس ! عرصه سيمرغ نه جولانگه تو است

عِرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى

مگس خان ، با خواندن اين شعر، سخت تحت تاءثير قرار گرفت ، و از روح حافظ طلب عفو و بخشش كرد.

منبع: داستان دوستان

 


موضوعات مرتبط: داستان کوتاه آموزنده، ،
[ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392 ] [ 11:25 ] [ یاران ذوالبر ]

امام زمان
گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز میرسد که به آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای


موضوعات مرتبط: اشعار در وصف حضرت بقیه الله (عج)، ،
[ یک شنبه 1 ارديبهشت 1392 ] [ 21:55 ] [ یاران ذوالبر ]

يا رب که کارها همه گردد به کام ما                   نور حضور خويش فروزد امام ما

ما باده ى محبت او نوش کرده ايم                    اى بى خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نميرد آنکه ازين باده زنده شد                    ثبت است بر جريده ى عالم دوام ما

اى باد اگر به کوى امام زمان رسى                   زنهار عرضه دار به پيشش پيام ما

گو همتى بدار که مخمور فرقتيم                       شايد برآيد از مى وصل تو کام ما

از اشک در ره تو فشانديم دانه ها                     باشد که مرغ وصل بيفتد بدام ما

فيضت به صبح وشام ز جان مى کند سلام         پيکى کجاست تا برساند سلام ما


موضوعات مرتبط: اشعار در وصف حضرت بقیه الله (عج)، ،
[ شنبه 31 فروردين 1392 ] [ 11:1 ] [ یاران ذوالبر ]
صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 20 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

عمریست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظرست که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
آرشيو مطالب
خرداد 1394
ارديبهشت 1394 فروردين 1394 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 75
بازدید دیروز : 34
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 765
بازدید کل : 49085
تعداد مطالب : 386
تعداد نظرات : 317
تعداد آنلاین : 1

Alternative content